معنی فارسی و جمله با bankrupt

ترجمه و جمله با bankrupt

bankrupt

صفت

/ˈbæŋkˌrʌpt/

(صفت) ورشکسته مالی (مثال اول) – اینکه بگویید که کسی یا چیزی یک ویژگی خوب یا مطلوب را ندارد (مثال دوم)

a bankrupt company

یک شرکت ورشکسته

morally bankrupt

ورشکسته اخلاقی (تهی از اخلاقیات)

bankrupt

فعل

bankrupts; bankrupted; bankrupting

(فعل) ورشکست شدن، ورشکست شدن

There are fears the new law could bankrupt some small businesses.

نگرانی های وجود ندارد که این قانون جدید می تواند برخی از کسب و کارهای خورد را ورشکست کند.

bankrupt

اسم

bankrupts

(اسم) کسی یا کسبی که ورشکست شده است

منابع:

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: