برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با wipe
ترجمه و جمله با wipe
(فعل) پاک کردن چیزی مخصوصا با پارچه یا دستمال (دو مثال اول) - wipe something off the map کاملا نابود کردن (مثال سوم) - wipe the floor with someone کسی را به راحتی شکست دادن (مثال چهارم)
Don't wipe your nose on your sleeve!
دماغ خودتان را با آستینتان پاک نکنید!
She wiped her hands on a clean towel.
او دستان خود را با یک حوله تمیز پاک کرد.
Some of our enemies wished to wipe us off the map.
بعضی از دشمنان ما آرزو داشتند ما را نابود کنند.
He was about to wipe the floor with his enemies.
او نزدیک بود دشمنان خود را خاک مال کند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wipe the slate clean بهتر از قبل شروع کردن - wipe the smile off someone's face خوشحالی را از کسی گرفتن یا خنده را از کسی گرفتن (مثال اول) - wipe something down سطحی را پاک کردن (مثال دوم) - wipe off الف: پاک کردن یا تمیز کردن ب: کم کردن ارزش سهام یا سرمایه - wipe something out الف: کاملا نابود کردن (مثال سوم) ب: کنترل وسیله نقلیه ای را از دست دادن (مثال چهارم) - wipe something up پاک کردن مایع به کمک پارچه یا همچین چیزی (مثال آخر)
Wipe that smile off your face, you little punk. You're going to pay for that!
نیشت را ببند، آدم بی ارزش. تو تقاص کارت را خواهی داد!
Wipe the tables down before we shut the restaurant!
قبل از اینکه رستوران را ببندیم، روی میز ها را تمیز کنید!
Whole towns were wiped out in the fighting.
تمام شهر در آن نبرد نابود شد.
John wiped out on his bike.
جان کنترل دوچرخه اش را از دست داد.
I wiped the milk up off the floor.
من شیر را از کف زمین پاک کردم.
wipe
اسم
wipes
(اسم) دستمال مرطوب – عمل پاک کردن یا تمیز کردن (مثال دوم)
baby wipes
دستمال مرطوب بچه
Give the floor a quick wipe before someone slips on it!
کف اینجا را فورا تمیز کنید تا کسی روی آن سُر نخورده است!
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: