برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با wave
ترجمه و جمله با wave
(اسم) موج – یک چیز موج مانند – بای بای (مثال آخر)
ocean waves
امواج اقیانوس
There was a wave of public protest.
موجی از اعتراض عمومی برپا شد.
a new wave of immigration
موج (خیز) جدید مهاجرت
امواج صوتی/نور/رادیویی
a wave goodbye
یک بای بای خداحافظی (دست تکان دادن هنگام خداحافظی)
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) احساس یا نگرش قدرتمند - the wave همچنین به معنی موج مکزیکی در ورزشگاه است - make waves انجام دادن کاری که باعث جلب توجه مردم شود (مثال سوم)
a wave of nostalgia
احساس قدرتمند دلتنگی
A wave of sympathy for her swept Ireland.
موجی از همدردی با او ایرلند را فرا گرفت.
The company waves throughout the industry by releasing a device that never needs to be charged.
این شرکت با رونمایی از یک دستگاه که دیگر نیاز به شارژ شدن ندارد، در سرتاسر این صنعت توجه ها را به خود جلب کرد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the wave of the future ایده یا محصول یا طرز فکر و غیره که در آینده محبوب باشد – wavelike (صفت) مثل موج، به شکل موج
wave
فعل
waves; waved; waving
(فعل) دست تکان دادن – حرکت کردن یا عقب جلو رفتن یا لرزیدن و غیره با باد (مثال دوم) – تکان دادن یا عقب جلو بردن چیزی
We waved goodbye.
ما برای خداحافظی دست تکان دادیم.
Flags were waving in the wind.
پرچم ها در باد تکان می خوردند.
She got her hair waved.
او موهایش را تکان داد.
موهای او به صورت طبیعی موج دارد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wave aside چیزی را در نظر نگرفتن یا از پاسخ به چیزی سر باز زدن - wave somebody off برای خداحافظی برای کسی دست تکان دادن – wave down متوقف کردن یک ماشین با دست تکان دادن
My objections to the plan were waved aside.
اعتراضات من به آن برنامه نادیده گرفته شد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: