عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با wash

wash

فعل

US تلفظ صوتی/ˈwɑːʃ/

washes; washed; washing

(فعل) شستن (دو مثال اول) – (در مورد رودخانه، دریا و ...) جابجا شدن با آب (مثال سوم) یا آب به آنجا حرکت کند (معمولا به صورت مکرر – مثال چهارم)

to wash clothes

شستن لباس ها

I’m just going to wash my hands.

من فقط می خواهم دست های خود را بشورم.

The young man was washed overboard in the storm.

آن مرد جوان هنگام طوفان از روی کشتی به داخل دریا افتاد. (امواج آب او را به دریا انداخت)

The waves washed against the shore.

امواج ساحل را لمس می کردند. (یا به ساحل می آمدند یا برخورد می کردند)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wash away الف: چیزی را با جابجایی آب حمل کردن (مثال اول) ب: از چیزی خلاص شدن - wash down الف: تمیز کردن چیزی با آب (مثال دوم) ب: نوشیدن چیزی مانند نوشابه که معده را بشوره ببره! - wash off الف: تمیز کردن چیزی با آب یا توان این کار را داشتن (مثال سوم)

Heavy rain washed away the grass seed.

باران سنگین دانه های چمن را برد.

Wash down the walls before painting them.

قبل از رنگ آمیزی دیوار، آن را بشورید.

I don’t know if this paint will wash off.

نمی دانم که این رنگ با آب پاک می شود یا نه.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wash out الف: چیزی را با آب بتوان تمیز کرد (مثال اول) ب: داخل چیزی را به سرعت تمیز کردن (مثال دوم) ج: آسیب زدن به چیزی یا نابود کردن چیزی با آب (مثال سوم) د: باعث توقف یا لغو چیزی شدن به خاطر باران ه: رد شدن در یک دوره درسی یا یک آموزش

I hope this stain will wash out.

امیدوارم این لکه را بتوان پاک کرد.

She washed out the empty bottles.

او درون بطری های خالی را شست.

The storm washed out roads and bridges.

طوفان جاده ها و پل ها را خراب کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wash over الف: توسط کسی تحت تاثیر قرار گرفتن یا توسط کسی احساس شدن (مثال اول) ب: در چهره کسی بروز کردن ج: توجه نکردن به چیزی - wash up الف: با آب چیزی را به ساحل منتقل کردن (مثال دوم) ب: شستن دست - wash your hands of دست کشیدن از کاری

A feeling of relief washed over her.

احساس رهایی به او دست داد.

That storm washed a lot of crabs up on the shore.

آن طوفان خرچنگ های زیادی را به ساحل آورد.

wash

اسم

washes

(اسم) شست و شو – گروهی از لباس ها که قرار است شسته شوند (laundry – مثال دوم) – حرکت آب ناشی از حرکت قایق (مثال آخر)

Your car needs a wash.

ماشین شما به شستشو نیاز دارد.

My jeans are in the wash.

شلوار من داخل لباس های شستنی است.

You’d better put that shirt in the wash.

بهتر است آن پیراهن را داخل ماشین لباسشویی قرار دهی.

the wash of a motorboat

حرکت آب ناشی از یک قایق موتوری

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) یک لایه نازک از رنگ – مایع شستشو دهنده (مثال اول) – it's a wash مساوی، شرایط برابر - it will all come out in the wash الف: اینکه بگویید که مشکلی جدی نیست و در آینده حل می شود ب: اینکه بگویید حقیقت چیزی در آینده معلوم می شود (مثال آخر)

a chemical wash

یک مایع شوینده شیمیایی

Whatever the president is trying to cover up, it'll all come out in the wash.

هر آنچه که رئیس جمهور سعی در مخفی کردن آن دارد، در آینده مشخص خواهد شد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها