عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با unconscious

unconscious

صفت

US تلفظ صوتی/ˌʌnˈkɑːnʃəs/

(صفت) بی هوش (مثلا به دلیل بیماری یا دارو) – نا آگاه، جاهل بودن نسبت به چیزی (مثال دوم) – ناخواسته، غیر عمد، ناخودآگاه (مثال سوم) – unconsciousness (اسم) بیهوشی – unconsciously (قید) ناخواسته

Sara was knocked unconscious by a fall.

سارا به دلیل افتادن بی هوش شد. (knock/beat somebody unconscious باعث بی هوش شدن کسی شدن)

He himself seemed totally unconscious of his failure.

او خودش به نظر، نسبت به شکستش کاملا بی اطلاع است.

unconscious desires

امیال ناخودآگاه

unconscious

اسم

(اسم) ضمیر ناخودآگاه

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها