برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
ورود به حساب کاربری/ثبت نام
معنی فارسی و جمله با twist
ترجمه و جمله با twist
twist
اسم
/ˈtwɪst/
twists
(اسم) پیچ، چرخش (مثال اول) – تغییر یا گسترش غیر منتظره (مثال دوم و سوم) - twist of fate دست تقدیر روزگار – کمی لیمو یا پوست لیمو (مثال چهارم) - the twist نوعی رقص – twists نوعی استایل مو که در آن دسته های زیادی از موی سر به صورت دو به دو به هم بافته می شوند
The jar opened with a twist of the lid.
ظرف مربا با یک چرخش درِ آن باز شد.
The story has taken another twist.
آن داستان دوباره تغییر کرده است.
an unexpected twist in the plot
یک تغییر غیر منتظره در نقشه
a twist of lemon
کمی لیمو ترش
twist
فعل
twists; twisted; twisting
(فعل) چرخاندن، پیچ دادن (سه مثال اول) – (هنگام خندیدن) لب و دهن خود را به گوشه ای بردن و خندیدن بطوری که نارضایتی یا عصبانیت و غیره شما را نشان دهد (مثال آخر)
She twisted her head slightly, and looked up at him.
او سرش را کمی برگرداند و به او خیره شد.
Twist the wire to form a circle.
این سیم را پیچ بده تا یک دایره تشکیل شود.
Jim twisted the cap off the bottle.
جیم در بطری را باز کرد. (پیچ داد و باز کرد)
He smiled with a wry twist of his mouth.
او با چرخاندن دهان خود به صورت کنایه آمیز لبخندی زد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) (در مورد رودخانه، جاده و...) پیچ خوردن، پر پیچ و خم کشیده شدن – با معنی یا منظور جمله یا نظری بازی کردن و آن را برای منفعتی تغییر دادن (مثال اول) - twist your ankle/wrist/knee مچ پا/مچ دست/ زانو خود را دچار آسیب و پیچ خوردگی کردن - twist and turn (در مورد یک جاده یا رودخانه و غیره) دارای پیچ های زیاد بودن - twist/wrap/wind somebody around your little finger کسی را متقاعد به کاری کردن - twist/turn the knife (in the wound) بیشتر عصبانی کردن
He twisted my words and made it seem like I accused that girl.
او حرف های مرا تغییر داد و طوری وانمود کرد که اینطور به نظر برسد که من آن دختر را متهم کرده ام.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: