عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با trick

trick

اسم

US تلفظ صوتی/ˈtrɪk/

tricks

(اسم) حقه، حقه بازی، ترفند – فوت و فن، راه موثر و هوشمندانه برای انجام کاری (مثال سوم) - do the trick چیزی مشکلی را حل می کند یا نیازمندی را رفع می کند (مثال آخر)

a dirty/mean/rotten trick

یک ترفند کثیف/بد جنس/ ضایع

She played a trick on them.

او به آن ها حقه زد.

a salesman who knew all the tricks of the trade

فروشنده ای که به فوت و فن این کار مسلط است

The recipe calls for beef, but I think the chicken should do the trick.

دستور پخت، گوشت گاو می خواهد، اما من فکر می کنم این مرغ مشکل را حل کند (نیاز را رفع کند).

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) turn a trick در ازای دریافت پول رابطه جنسی بر قرار کردن – کارت هایی که در یک دست از بازی با کارت بازی می شوند - every trick in the book همه کار کردن برای رسیدن به چیزی (مثال اول) - up to your (old) tricks حقه های قدیمی خود را به کار بستن - you can't teach an old dog new tricks وقتی استفاده می شود که بخواهید بگویید که به کسی که برای مدت ها به روشی عمل می کرده نمی توان روش دیگری را یاد داد چون او نمی خواهد یا توی سرش نمی رود

Companies are using every trick in the book to stay one step in front of their competitors.

شرکت ها هر کاری انجام می دهند که یک قدم از رقبای خود جلو باشند.

trick

فعل

tricks; tricked; tricking

(فعل) فریب دادن، گول زدن - trick (someone or something) into (something) از یک حقه استفاده کردن تا کسی یا چیزی کاری را انجام دهد (مثال دوم) - be tricked out with/in something جوری لباس پوشن یا جور خاصی تزیین کردن - trick (someone) out of (something) حقه ای را برای گرفتن چیزی از کسی بکار بستن (مثال سوم)

He knew she’d been tricked.

او می دانست که فریب خوردن است.

She tricked me into telling her what I was up to.

او مرا فریب داد که به او بگویم که مشغول چه کاری هستم.

I'll never forgive my brother for tricking me out of my inheritance.

من هرگز برادرم را به انی خاطر که ارث مرا بالا کشید، نمی بخشم.

trick

صفت

(صفت) فریبنده – هوشمندانه – ضعیف (مربوط به اعضای بدن – مثال آخر)

a trick question

یک سوال فریبنده

a trick shot in pool

یک ضربه هوشمندانه در بیلیارد

a trick knee

یک زانوی خراب

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها