برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با trash
ترجمه و جمله با trash
(اسم) زباله (مثال اول) – چیز کم ارزش یا بی کیفیت (مثال دوم) – آدم بی ارزش - talk trash الف: دری وری یا حرف های بی معنی زدن ب: کوری خواندن در ورزش یا یک رقابت (trash talk)
She toke out the trash.
او زباله ها را بیرون برد.
I can't believe you're spending time to read this trash.
نمی توانم باور کنیم که تو داری برای خواندن این آشغال وقت صرف می کنی.
trash
فعل
trashes; trashed; trashing
(فعل) دور ریختن، حذف کردن – از بین بردن، تخریب کردن، آسیب جدی وارد کردن (مثال اول) – به شدت نقد کردن (مثال دوم)
The place got trashed last time they had a party.
اینجا آخرین باری که میهمانی داشتند، داغان شد.
The boss completely trashed his work.
رئیس به شدت به کار او تاخت.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: