برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با toe
ترجمه و جمله با toe
(اسم) انگشت پا – بخش جلویی یک جوراب یا کفش، پنجه (مثال دوم) – هر چیز انگشت مانند - dip/put/stick a toe in/into something امتحان کردن قبل از تصمیم گیری اصلی (مثال سوم) - from top to toe از سر تا پا
your big toe
انگشت بزرگه پا
the toe of her shoe
پنجه کفش او
We decided to dip a toe in the computer games market.
ما تصمیم گرفتیم که بازار بازی های کامپیوتری را امتحان کنیم.
toe
فعل
toes; toed; toeing
(فعل) چیزی را با نوک پا یا نوک کفش لمس کردن یا زدن - toe the line کار یا مسئولیتی را انجام دادن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: