معنی فارسی و جمله با to

go to the city

به شهرداری رفتن

turned to him

به او رو کرد (به سمت او رو کرد)

nursed him back to health

تا بهبودی، از او پرستاری کرد

I'll do it to the best of my ability.

من تا بهترین حد که در توانم است این کار را به ثمر می رسانم.

The paper was stuck to the wall with tape.

آن کاغذ با چسب به دیوار چسبیده شده بود.

waiting for an answer to my letter

منتظر پاسخی به نامه خود بودن

He was so mean to me.

او با من خیلی بد رفتار بود.

The time is twenty to five.

ساعت 20 دقیقه به 5 است.

from five to seven

از ساعت 5 تا 7

to the bride and groom

به افتخار عروس و داماد

He held the baby in his arms and rocked her to and fro.

او بچه را در آغوش گرفت و تاب داد.