برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با sympathy
ترجمه و جمله با sympathy
(اسم) احساس همدردی، درک (سه مثال اول) – وجوه مشترک بین افراد مانند علاقه های مشترک و غیره (مثال آخر)
I wish he'd show me a little more sympathy.
آرزو می کنم که همدردی بیشتری با هم بکند.
I have no sympathy for her. I think he's brought his troubles on himself.
من اصلا برای او دلسوزی نمی کنم. به نظرم او خودش مشکلاتش را به وجود آورده است.
His sympathies are/lie with the rebels.
مراتب همدردی او همراه شورشیان است. (حمایت می کند)
There was no sympathy between them.
هیچ وجه مشترکی بین آن ها نبود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in sympathy with something اینکه بگویید چیزی به دلیل وقوع چیز دیگری رخ داده است - in sympathy with somebody اینکه بگویید که کسی وجوه مشترک با کسی یا گروهی دارد مانند علاقه های مشترک و غیره - out of sympathy with somebody وجه مشترکی با کسی یا گروهی نداشتن - out of sympathy with something موافق نبودن با چیزی یا کاری
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: