عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با switch

switch

اسم

US تلفظ صوتی/ˈswɪtʃ/

switches

(اسم) کلید، سوئیچ (دو مثال اول) – یک تغییر کلی (مثال سوم) – switches همچنین به معنی محل تغییر ریل راه آهن است که در آن می توان یک قطار را وارد یک خط دیگر کرد (در بریتیش از واژه points در این معنی بیشتر استفاده می شود) - switch–hitter (در بسکتبال) وضعیتی که در آن پرتاب کننده توپ راست دست است و زننده توپ چپ دست و یا بر عکس - bait and switch یک روش فروشندگی که در آن خریدار با استفاده از تبلیغات جذب خرید یک محصول ارزان می شود ولی بعد او را قانع می کنند که یک محصول گران تر را بخرد - toggle switch کلید اهرمی یا کلنگی

a light switch

کلید لامپ

an on–off switch

یک کلید روشن-خاموش

a policy switch

یک تغییر سیاست

switch

فعل

switches; switched; switching

(فعل) تعویض کردن، تغییر دادن (دو مثال اول) - switch gears تغییر دادن دنده خودرو - switch off الف: خاموش کردن چیزی با سوئیچ یا کلید (مثال سوم) ب: از توجه کردن به چیزی روی برگردان (مثال چهارم) - switch on روشن کردن چیزی با سوئیچ یا کلید (مثال آخر)

The enemy had switched tactics.

دشمن تاکتیک ها را تغییر داده بود.

Stop switching channels.

تعویض کانال ها را متوقف کن.

please switch the lights off as you leave.

لطفاً وقتی رفتی برق ها را خاموش کن.

He just switches off and ignores me.

او فورا از توجه به من خودداری کرد و مرا نادیده گرفت.

Do you mind if I switch the light on?

اینکه من لامپ را روشن کنم برای شما مشکلی که ندارد؟

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها