معنی فارسی و جمله با suspect

No one suspects you of cheating.

هیچ کس به شما ظن فریبکاری ندارد.

He suspected that he might be bluffing.

او شک داشت که او ممکن است بلوف بزند.

I have no reason to suspect his honesty.

دلیلی ندارم که به صداقت او شک کنم.

I suspect it will rain.

گمان می کنم هوا باران ببارد.

The other five suspects were arrested in Boston at the end of May.

پنج مظنون دیگر در اواخر ماه مه در بوستون دستگیر شدند.

The prime suspect in the case has left the country.

مظنون اصلی پرونده کشور را ترک کرده است.

Her heart attack was caused by the usual suspects: poor diet, stress, and smoking.

حمله قلبی او به دلیل عوامل مورد انتظار رخ داد: برنامه غذایی ضعیف، استرس و مصرف دخانیات.

a suspect package

یک بسته مشکوک

The engine sounded a bit suspect.

موتور کمی مشکوک صدا می دهد. (احتمالا مشکل دارد)

That movement is highly suspect, for two reasons.

آن حرکت به دو دلیل بسیار مشکوک است.