عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با stroke

stroke

اسم

US تلفظ صوتی/ˈstroʊk/

strokes

(اسم) سکته مغزی (یک حالت شدید مغزی که وقتی حادث می شود که یک یا چند رگ خونی در مغز پاره شوند یا به نوعی مسدود گردند – مثال اول) – ضربه به توپ در ورزش هایی مثل گلف، کریکت یا تنیس (مثال دوم) – حرکت دست در شنا یا پارو زدن یک قایق، یک سبک از شنا (مثال سوم)

Since different regions of the brain control specific functions, the effects of a stroke correlate to the damaged area of the brain.

از آنجایی که قسمت های مختلف مغز عملکردهای خاصی را کنترل می کنند، اثرات سکته مغزی با ناحیه آسیب دیده مغز مرتبط است.

a backhand stroke

یک ضربه بک هند (ضربه ای در تنیس)

He knows the four basic strokes.

او چهار سبک اصلی شنا را بلد است. (کرال سینه، کرال پشت، شنای قورباغه و شنای پروانه)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) حرکت بالا و پایین یا عقب جلوی مداوم چیزی (مثل حرکت پیستون یا بال زدن پرنده) – کسی یا چیزی را با چوب زدن یا چیزی (مثال اول) – نوازش چیزی یا حیوانی با دست (مثال دوم) – یک حرکت قلم برای نوشتن یا حرکت قلمو برای نقاشی کردن (مثال سوم) – صدای برخی از ساعت ها یا زنگ ها که یک ساعت خاص را خبر میدهد (مثال آخر)

His punishment was six strokes of the whip.

مجازات او شش ضربه شلاق بود.

She gave the cat a stroke.

او آن گربه را نوازش کرد.

With a few strokes, she signed her name.

او با چند حرکت قلم، اسم خود را امضا کرد.

How many strokes did you count?

چند ساعت را شمردی؟ (چند ساعت گذشت؟)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) stroke of genius/inspiration etc یا bold stroke یا lucky stroke یک اقدام یا فکر خیلی خوب درباره کاری یا حل مشکلی (مثال اول) - a stroke of work هیچ کاری - at/on the stroke of something دقیقا سر یک ساعت - at the stroke of a pen خیلی سریع و آسان (مثال دوم)

It was a lucky stroke.

این یک حرکت شانسی خیلی خوبی بود.

She had the power to end that policy with a stroke of a/the/her pen.

او این قدرت داشت تا به سرعت به آن سیاست پایان دهد.

stroke

فعل

strokes; stroked; stroking

(فعل) نوازش کردن چیزی یا حیوانی (مثال اول) – چیزی را به آرامی حرکت دادن یا آرام به چیزی ضربه شدن (مثال دوم) - stroke somebody’s ego از کسی تعریف و تمجید کردن

Stroke the dog if you want, he won't bite.

آن سگ را نوازش کنید اگر دوست دارید. گاز نمی گیرد.

He stroked her hair from her eyes.

او به آرامی موهای آن دختر را از جلوی چشم های او کنار زد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها