برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با strain
ترجمه و جمله با strain
(اسم) فشار یا تاثیری که روی چیزی یا موضوعی آورده شده و برخی اوقات ایجاد خسارت میکند (دو مثال اول) – کشیدگی عضلانی بدن به دلیل فشار زیاد روی آن و یا یک آسیب (مثال سوم) – استرس یا نگرانی (مثال آخر)
Help from other workers took some of the strain off me.
کمک از طرف کارگرهای دیگر کمی فشار کار را از روی من برداشت.
The cable broke under the strain.
کابل، تحت فشار پاره شد.
a groin/hamstring strain
یک کشیدگی کشاله ران/همسترینگ
She's been under a lot of strain recently.
او اخیرا تحت استرس بسیار زیادی بوده است.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) گونه حیوانی یا گیاهی (مثال اول) – ویژگی بدی که کسی یا چیزی دارد (مثال دوم) – مقدار کمی از چیزی – strains صدای موسیقی
different strains of wheat
انواع مختلفی از گندم
a strain of zealous idealism
نوعی از آرمان گرایی خرافی
the strains of Mozart
صدای آهنگ موزارت
strain
فعل
strains; strained; straining
(فعل) آبکش کردن (مثال اول) – کش آوردن یا تحت فشار قرار دادن آسیب زا بخشی از بدن (مثال دوم و سوم) – فشار مالی ایجاد کردن (مثال آخر)
She strained the pasta.
او ماکارونی را آبکش کرد.
I’ve strained a muscle in my leg.
من عضله پای خود را کش آورده ام.
Don't watch TV in the dark - you'll strain your eyes!
در تاریکی تلویزیون نگاه نکن. چشم های خود را تحت فشار قرار خواهی داد.
The company is financially strained.
این شرکت از نظر اقتصادی تحت فشار است.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) be straining at the leash خیلی مشتاق (مثال اول) - strain every nerve بیشترین تلاش خود را بکار بستن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: