عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با stir

stir

فعل

US تلفظ صوتی/ˈstɚ/

stirs; stirred; stirring

(فعل) هم زدن (مثال اول) – کمی حرکت کردن یا تکان دادن (مثال دوم) – بیدار شدن یا به خود تکانی دادن و کاری را شروع کردن (مثال سوم)

Stir two spoons of sugar into the batter.

دو قاشق شکر را درون خمیر هم بزنید.

A slight breeze was stirring the curtains.

نسیم ملایمی پرده ها را تکان می داد.

The alarm clock went off, but she didn't stir.

ساعت زنگدار خاموش شد ولی او بیدار نشد. (از تخت خواب جم نخورد)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) احساسات کسی را بر انگیختن (دو مثال اول) - stir up الف: احساسی را بر انگیختن (مثال اول) ب: گرد یا خاک و ... را به هوا بلند کردن (مثال سوم)

The bad news has stirred up a lot of anxiety.

آن خبر بد نگرانی های زیادی را بوجود آورده است.

Hope stirred within his heart.

امید در دل او زنده شده بود.

The workers stirred up a lot of dust.

کارگرها گرد و خاک زیادی بپا کردند.

stir

اسم

(اسم) هیجان یا علاقه شدید (مثال اول) – تکان یا حرکت اندک – عمل هم زدن چیزی (مثال دوم) - زندان

Her film has caused a stir in America.

فیلم او هیجان شدیدی را در آمریکا بوجود آورد.

She gave the pan a stir.

او ماهی تابه را همی زد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها