برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با stake
ترجمه و جمله با stake
(اسم) یک تکه چوب یا آهن که برای حمایت از چیزی مانند نهال یا برای علامتگذاری در زمین فرو میکنند - the stake تیر چوبی که در گذشته و قبل از سوزاندن کسی وی را به آن میبستند (مثال اول) – سهام (مثال دوم) – have a stake in something مهم بودن چیزی برای شما به این دلیل که برای شما جذاب است یا روی شما اثر دارد (مثال سوم)
burned at the stake
سوزانده شده روی میخ چوب
She holds a 25 percent stake in the company.
او 25 درصد از سهام این شرکت را در اختیار دارد.
Employers have a stake in the training of their staff.
آموزش کارمندان برای کارفرماها دارای اهمیت است.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) at stake در حالت ریسک بین موفقیت یا شکست (مثال اول) - pull up stakes کار یا خانه خود را ترک کردن (مثال دوم)
Many lives are at stake.
جان های بسیاری در خطر هستند.
He pulled up stakes and went back to New York.
او خانه خود را ترک گفت و به نیویورک بازگشت.
stake
فعل
stakes; staked; staking
(فعل) شرط بستن پول یا چیزی مهم (مثال اول) – تقویت کردن استحکام چیزی با پایه (مثال دوم) - stake out الف: با پایه حدود مکانی را مشخص کردن ب: تحت نظر قرار دادن جایی برای کشف مورد غیر قانونی (مثال سوم) ج: بیان کردن نظر خود به شکل واضح (مثال چهارم) - stake (out) a/your claim ادعای خود را در خصوص حقی که مد نظر شما است بیان کردن
He staked all his money on the race.
او همه پول خود را در آن مسابقه شرط گذاشت.
to stake newly planted trees
درخت های تازه کاشته شده را با پایه حمایت کردن
Detectives had been staking out the house for several days.
کاراگاه ها آن خانه را برای چندین روز تحت نظر قرار داده بودند.
The president staked out his position on the issue.
رئیس جمهور موضع خود را در خصوص آن مسئله شفاف بیان کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: