برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با spin
ترجمه و جمله با spin
(فعل) چرخیدن، دور زدن (سه مثال اول) - head/room spins سرگیجه داشتن (مثال چهارم)
The earth spins on its axis.
زمین به دور محور خود می چرخد.
He spun around and looked at me.
او چرخید و به من نگاه کرد.
The dancers spun around and around.
رقاص ها مدام دور خود می چرخیدند.
I tried to keep my eyes open but the room was spinning.
من سعی کردم تا چشم هایم را باز نگه دارم ولی اتاق داشت دور من می چرخید. (سرگیجه داشتم)
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تولید کردن نخ با استفاده از پیچاندن الیاف (spinning یعنی ریسندگی - مثال اول) – تولید تار توسط برخی حشرات مثل عنکبوت (مثال دوم) - spin (someone) a story/tale/yarn داستانی به هم بافتن (چه برای فریب کسی چه برای سرگرمی - مثال سوم) - spin past/along etc با سرعت رانندگی کردن
They spun the wool into yarn.
آن ها پشم را به نخ تبدیل کردند.
Spiders spin webs.
عنکبوت ها تار تولید می کنند.
He'll probably spin them a yarn about some prince or god.
او احتمالا برای آن ها داستانی درباره یک خدا یا شاهزاده تعریف خواهد کرد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) spin off ساخت یک فیلم یا برنامه یا تاسیس یک شرکت از روی یک فیلم یا برنامه یا یک شرکت موجود یا بر پایه آن (مثال اول) - spin out الف: چرخیدن یک وسیله نقلیه در اثر از دست دادن کنترل ب: کش دادن یک رویداد (مثال دوم) - spin your wheels درو خود چرخیدن و پیشرفت نکردن
The company is trying to spin off part of its business.
این شرکت سعی دارد بخشی از تجارتش را به صورت جدا و در قالب یک شرکت جدید پی گیری کند.
I tried to spin out the goodbye.
من سعی کردم خداحافظی را کمی طولانی کنم.
spin
اسم
spins
(اسم) چرخش (دو مثال اول) – نظر یا رویکرد یا توضیحی که توسط کسی در خصوص اطلاعات یا یک موقعیت به افراد دیگر داده می شود تا چیزی را خوب و مفید جلوه دهد (معمولا با put همراه است - مثال سوم) – دور-دور با ماشین (مثال آخر)
the Earth’s spin
چرخش زمین
He put a lot of spin on the ball.
او چرخش (کات) زیادی به توپ داد.
This report puts a different spin on the issue.
این گزارش، توضیح متفاوتی در خصوص این مشکل ارائه میدهد.
Would you like to go for a spin?
دوست داری برویم یک دوری بزنیم؟
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in a spin نگران و گیج (مثال اول) - on the spin پشت سر هم – مفهوم اسپین در فیزیک و اتم
I didn't know what to do — my head was in a spin.
نمیدانستم که باید چکار کنم. گیج و نگران بودم.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: