برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با south
ترجمه و جمله با south
(اسم) جنوب (چهار جهت اصلی) - the south یا the South جنوبی ترین بخش یک منطقه یا کشور (مثال سوم) - the South همچنین به معنی جنوب آمریکا است (مثال آخر)
south
صفت
(صفت) جنوبی - south wind باد جنوبی (بادی که از جنوب می وزد)
South America
آمریکای جنوبی
south
قید
(قید) جنوب، به سمت جنوب – به سمت بدتر شدن، پایین تر از چیزی (مثال دوم) - go south الف: فرار کردن، ناپدید شدن (نه لزوما به سمت جنوب) ب: از دست دادن ارزش یا سقوط کردن به لحاظ مالی یا سهام و غیره (مثال سوم) ج: خراب شدن، از کار افتادن
The birds had already flown south.
این پرندگان قبلا به سمت جنوب پرواز کرده بودند.
Interest rates have gone south in recent days.
نرخ بهره در روزهای اخیر پایین آمده است.
They used to be a big player in the stock market, but all their investments have gone south lately.
آن ها قبلا یک بازیگر بزرگ در بازار سرمایه بودند ولی همه سرمایه های آن ها اخیرا سقوط کرده است.
(قید – ادامه بررسی معنی واژه) down south الف: در یا به سمت جنوبی ترین بخش یک کشور یا جایی ب: در یا به سمت جنوب آمریکا (مثال اول)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: