برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با smooth
ترجمه و جمله با smooth
(صفت) صاف (مثال اول) –( در مورد مایع) ضلال، بدون غیر (مثال دوم) – (در مورد یک مایع ترکیب شده) کاملا حل شده و بدون ذرات حل نشده (مثال آخر)
smooth skin
پوست صاف (بدون چروک و غیره)
The water was as smooth as glass.
آب به صافی شیشه بود. (گل و غیره درون آن نبود)
Once the mixture is smooth, spread it over the cake.
وقتی که این ترکیب کاملا حل شد، آن را روی کیک پخش کن.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) بدون مشکل و کاملا موفق (مثال اول) – بدون حرکات ناگهانی یا وقفه یا دشواری (مثال دوم) – چاپلوسانه و با چرب زبانی (مثال سوم)
The new government has promised a smooth transition of power.
دولت جدید، یک انتقال قدرت بدون مشکل را وعده داده است.
The plane made a smooth landing.
هواپیما فرود بدون مشکلی داشت.
I trust an honest face more than a smooth talker.
من به یک فرد صادق بیشتر از یک حراف چرب زبان اعتماد دارم.
smooth
فعل
smoothes; smoothed; smoothing
(فعل) صاف کردن، چین و چروک چیزی را گفتن، هموار کردن (در بسیاری از کاربرد ها با حروفی مانند back یا down یا out همراه است – دو مثال اول) – smooth the path/way برداشت مشکلات و دشواری ها و هموار کردن یک مسیر (مثال سوم)
She smoothed out the newspaper.
او روزنامه را صاف کرد. (مثال مچاله شده بود)
She smoothed back her hair.
او موهایش را به پشت صاف کرد.
These negotiations are intended to smooth the path to a peaceful power transition.
این مذاکرات می خواهد مسیر را برای یک انتقال قدرت مسالمت آمیز همرا کند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) مالیدن چیزی مانند کرم یا براق کننده و غیره روی چیزی (مثال اول) - smooth away مشکلات را کم کردن یا زدودن (مثال دوم) - smooth out الف: صاف کردن چیزی ب: کاری را با برداشت یا کم کردن مشکلات آسان کردن - smooth over مشکلات یا اختلافات را کم کردن، تنش زدایی کردن (معمولا با حرف زدن با حرف های درگیر – مثال آخر)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: