برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با smash
ترجمه و جمله با smash
(فعل) خورد کردن چیزی (مثال اول) – محکم به چیزی ضربه وارد کردن (مثال دوم) – محکم به توپ و به صورت رو به پایین ضربه زدن (در تنیس و ...) – شکست دادن یک رقیب (مثال سوم) - smash it موفق شدن یا خیلی خوب انجام دادن
توپ، پنجره را خورد کرد.
The car smashed into a tree.
ماشین محکم به درخت برخورد کرد.
The film smashed all box office records.
این فیلم رکورد همه فیلم های باکس آفیس را شکست.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) smash up به شدت به چیزی آسیب زدن (مثال اول) - smash in با ضربه زدن، چیزی را شکستن یا سوراخی در آن ایجاد کردن - smash down خورد کردن و فرو ریختن
Kids broke in and smashed the place up.
بچه ها به زور وارد شدند و اینجا را ویران کردند.
smash
اسم
smashes
(اسم) کسی یا چیزی که خیلی موفق است (دو مثال اول) – صدای شدید ناشی از ضربه روی چیزی – یک ضربه محکم و رو به پایین در تنیس و ... - تصادف
a box-office smash
یک فیلم بسیار موفق در فروش فیلم ها
a smash hit
یک فیلم، موسیقی و ... که خیلی موفق می شود
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: