معنی فارسی و جمله با slight

ترجمه و جمله با slight

slight

صفت

/ˈslaɪt/

slighter; slightest

(صفت) اندک، کم، خفیف (سه مثال اول) – لاغر و ضعیف (مثال آخر) - not in the slightest اصلا

a slight incline

شیب اندک

He has a slight headache.

او سردرد خفیفی دارد.

a slight odor

بوی خفیف

a slight woman

یک زن نحیف

Unfortunately, we weren't lucky, not in the slightest.

متاسفانه ما اصلا خوش شانس نبودیم.

slight

فعل

slights; slighted; slighting

(فعل) توهین کردن یا بد رفتاری کردن – slight (اسم) توهین – slighting (صفت) توهین آمیز

I'm sure he didn't mean to slight you.

مطمئن هستم که او قصد نداشت با شما بد رفتاری کند.

منابع:

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: