برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با slide
ترجمه و جمله با slide
(فعل) به آرامی جابجا شدن، سر خوردن، سر دادن
She slid the bottle across the table.
او بطری را به آن طرف میز سر داد.
Sara slid across the ice.
سارا روی یخ سر خورد.
John slid out of the room when no one was looking.
جان وقتی که کسی نگاه نمی کرد، آرام آرام از اتاق خارج شد.
She quietly slid the money into my hand.
او به آرامی آن پول را در دستم گذاشت.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) کم کم بدتر شدن یا به سطح پایین تری نزول کردن (دو مثال اول) - let (something) slide الف: نادیده گرفتن چیزی (مثال سوم) ب: اجازه بدتر شده چیزی را دادن
Economists predict that house prices will continue to slide in most areas.
اقتصاد دان ها پیش بین می کنند که قیمت های خانه در بیشتر مناطق به کم تر شدن ادامه خواهد داد.
The economy was sliding into deep crisis.
اقتصاد کم کم داشت وارد بحران عمیق می شد.
Well, I guess we can let it slide this time.
خب به نظر من، ما می توانید این بار را بی خیال شویم.
slide
اسم
slides
(اسم) سقوط یا ریزش یا بدتر شدن یا پایین تر آمدن (دو مثال اول) – عمل سر خوردن (مثال سوم) – سرسره بازی (مثال آخر)
talks to prevent a slide into civil war
گفتگوها برای ممانعت از ورود به جنگ داخلی
recent slide in the stock market
ریزش اخیر در بازار سرمایه
Luckily, the plane made a short distance slide on the snow until it crashed against a rock on the mountain.
خوشبختانه، هواپیما مسافت کوتاهی را روی برف سر خورد تا اینکه به یک صخره در کوه برخورد کرد.
Sara played on the slide.
سارا روی سرسره بازی می کرد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) اسلاید در کامپیوتر – صفحه آزمایش که در زیر میکروسکوپ قرار می گیرد – قطعه از یک آلت موسیقی مانند شیپور که عقب و جلو می رود
a slide presentation
یک ارائه با اسلاید
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: