عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با shot

shot

فعل

US تلفظ صوتی/ˈʃɑːt/

(فعل) گذشته فعل shoot

shot

اسم

shots

(اسم) شلیک از تفنگ – مهمات سلاح های قدیمی (مثال دوم) – تیرانداز – شوت یا ضربه به توپ در ورزش (مثال سوم)

The man fired several shots at the police car.

آن مرد به خودروی پلیس چندیدن بار شلیک کرد.

cannon shot

گلوله توپ

A defender managed to block his shot.

مدافع موفق شد شوت او را سد کند.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) برداشت در فیلم یا عکس گرفتن (مثال اول) – تزریق یا آمپول (مثال دوم) – تلاش برای انجام کاری یا رسیدن به چیزی (مثال سوم)

I got some really good shots of the harbor at sunset.

من چند تصویر خیلی خوب از غروب خورشید در بندرگاه گرفتم. (یا چند تا عکس گرفته یا با دوربین چند بار فیلم گرفته)

a flu shot

آمپول آنفولانزا

I decided to have a shot at decorating the house myself.

من تصمیم گرفتم که خودم برای چیدمان خانه اقدام کنم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) یک جرعه از نوشیدنی الکلی یا مقدار کمی از چیزی - a shot همچنین به معنی برای هر یک یا بابت هر کدام است (مثال اول) - a shot across the bows/a warning shot (across the bows) هشداری برای توقف کاری یا انجام ندادن کاری (مثال دوم) - a shot in the arm چیزی که کسی یا چیزی را مطمئن تر یا قوی تر یا فعال تر و غیره می کند - a shot in the dark تیری در تاریکی (مثال سوم)

They cost $10 a shot.

آن ها هر کدام 10 دلار قیمت دارند.

This vote is a protest, a shot across the bows to the leadership, to show them that we're here.

این رای یک اعتراض است، هشداری به مقامات، تا به آن ها نشان دهیم که ما حواسمان به شما ها است.

Well, this is just a shot in the dark, but I'm going to say that the answer to the question is 30.

خب، این فقط یک تیر در تاریکی است، ولی می خواهم بگویم که جواب این سوال، 30 است.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) call the shots مسئول یا رئیس چیزی بودن - like a shot فورا یا به سرعت

He started the car and took off like a shot.

او ماشین را روشن کرد و به سرعت رفت.

shot

صفت

(صفت) در وضعیت خیلی بد، داغان - be/get/want shot of somebody/something از دست کسی یا چیزی خلاص شدن (مثال دوم) - be shot through with something الف: (در مورد پارچه و غیره) دارای تار و پودی به آن رنگی که اشاره می شود (مثال سوم) ج: ویژگی یا احساس خاص زیادی داشتن (مثال چهارم)

The brakes are shot – you’d better take the car in to the garage.

ترمزها داغان هستند – بهتر است این خودرو را به تعمیرگاه ببرید.

I know the director wants shot of me.

من می دانم که کارگردان می خواهم از دست من خلاص شود.

blue fabric shot through with silver thread

پارچه آبی دارای تار و پود نقره ای رنگ (که در پارچه آبی تنیده شده – رنگ کی و نخ کلی این پارچه آبی است و آبی هم معرفی می شود ولی تار و پودی از نخ نقره ای هم درون آن کار شده است)

And his parents' letters were shot through with worry.

و سراسر نامه والدین او پر از احساس دلواپسی بود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها