برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با shell
ترجمه و جمله با shell
(اسم) قسمت بیرونی سخت تخم مرغ، آجیل، برخی دانه ها و برخی حیوانات – هر چیزی که شبیه صدف باشد – بخش سخت و بیرونی یک خانه یا ساختمان یا کشتی یا هواپیما و غیره (پوسته، بدنه – مثال آخر)
a turtle's shell
لاک یک لاک پشت
We collected shells on the beach.
ما صدف ها را در ساحل جمع کردیم.
pasta shells
ماکارونی های شکل صدف
the shell of an ship
بدنه یک کشتی
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) گلوله توپ – فشنگ گلوله (که سر جنگی یا ساچمه و ترقه را داخل آن می گذارند - cartridge) – در غالب اصطلاحاتی که به معنی به لاک دفاعی رفتن یا از خجالت زدگی خارج شدن و غیره بکار می رود (دو مثال اول)
Making new friends brought her out of her shell.
پیدا کردن دوستان جدید او را از لاک خود بیرون آورد.
The more they tried to get her to talk about her experiences, the further she retreated back into her shell.
هر چقدر بیشتر آن ها تلاش می کردند تا او را در خصوص تجربیاتش به حرف بیاورند، او بیشتر علاقه خود را به حرف زدن از دست می داد. (در لاک خود فرو می رفت)
shell
فعل
shells; shelled; shelling
(فعل) از پوسته درآوردن – گلوله توپ را شلیک کردن – امتیاز بالا گرفتن در بیسبال - shell out پول زیادی را بابت چیزی خرج کردن (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: