برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با shave
ترجمه و جمله با shave
(فعل) تراشیدن مو، پشم و ... (مثال اول) – لایه نازکی را از سطح چیزی برداشتن (shave off - مثال دوم) - shave something off/by something کم کردن چیزی به یک مقداری (مثال سوم)
He shaved his head.
او موهای سرش را تراشید.
I had to shave a little bit off the bottom of the door to make it shut.
من مجبور شدم تا پایینِ در را کمی تراش دهم تا بسته شود. (پایین در به چهارچوبه گیر میکرد)
He was able to shave a few seconds off the world record.
او توانست چند ثانیه رکورد جهان را کاهش دهد.
shave
اسم
shaves
(اسم) عمل تراشیدن
I need a shave.
من نیاز دارم تا اصلاح کنم.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: