برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با shadow
ترجمه و جمله با shadow
(اسم) سایه – مقدار کمی از چیزی (مثال چهارم)
Jamie followed his mother around all day like a shadow.
جیمی تمام روز مادرش را مانند یک سایه تعقیب می کرد.
to cast/throw shadows on the lawn
سایه انداختن روی چمن
The bad news cast a shadow on the party.
اخبار بد بر روی حزب سایه افکند. (تحت الشعاع قرار داد)
It is a tragic story, but there is a shadow of hope.
این یک داستان غم انگیز است، اما مقدار کمی از امید وجود دارد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) سایه کسی، کسی که همیشه همراه کسی است – بخش سیاهی زیر چشم (مثال اول) – کسی یا چیزی که الان ضعیف تر یا بدشکل تر و غیره نسبت به گذشته است
shadow
فعل
shadows; shadowed; shadowing
(فعل) پوشاندن چیزی از نور آفتاب، سایه کردن – تعقیب کردن، دنبال کردن (مثال دوم) – نگاه کردن و زیر نظر گرفتن کسی یا هدف یاد گرفتن از او
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: