برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با seed
ترجمه و جمله با seed
(اسم) دانه، بذر – شروع یا دلیل چیزی (مثال دوم) – رنک یا سید در ورزش که باعث می شود در یک ترنومنت، تیم ها یا بازیکنان قدرتمند در ابتدای رقابت ها به هم برخورد نکنند (در ترجمه: بازیکن، تیم – مثال سوم)
Sow the seeds about four centimeters deep.
این دانه ها را چهار سانتی متر زیر زمین بکارید.
A good defense lawyer knows how to plant these little seeds of doubt in the minds of jurors.
یک وکیل مدافع خوب می داند که چطور بذرهای کوچک تردید را در ذهن هیئت منصفه بکارد.
The top seed won the tournament.
بهترین بازیکن برنده مسابقات شد.
seed
فعل
seeds; seeded; seeding
(فعل) دانه کاشتن (مثال اول) – دانه تولید کردن – دانه یک میوه یا سبزی را درآوردن (مثال دوم) – سید بندی کردن یک بازیکن یا یک تیم - seed itself (مربوط به یک گیاه) از دانه های خود دوباره رشد کردن و پخش شدن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: