برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با sea
ترجمه و جمله با sea
(اسم) دریا – تعداد زیادی از چیزی (مثال سوم) – هر یک از مناطق وسیع و صاف در سطح ماه یا مریخ
او داشت در دریای آزاد قایقرانی می کرد.
the Mediterranean Sea
دریای مدیترانه
The teacher looked down and saw a sea of smiling faces.
معلم به پایین نگاه کرد و تعداد زیادی صورت خندان دید.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) at sea الف: مشغول انجام فعالیتی در دریا ب: گیج یا نا مطمئن (مثال دوم) - between the devil and the deep blue sea موقعیتی که در آن باید بین دو چیز ناخوشایند یکی را انتخاب کنید - fish in the sea اینکه بگویید افراد بسیار زیادی برای برقراری رابطه عاطفی در دسترس هستند - go to sea قایقران شدن، ملوان شدن - out to sea در دریا و بسیار دور از خشکی (مثال سوم)
آیا مادرت هنوز در دریا است؟
When it comes to higher math, John is totally at sea.
وقتی بحث ریاضیات سطح بالاتر به میان می آید، جان کاملا گیج می شود.
The boat headed out to sea.
کشتی عازم دوردست شد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) put (out) to sea اسکله یا بندر را ترک کردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: