برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با screw
ترجمه و جمله با screw
(اسم) پیچ (مثال اول) – رابطه جنسی داشتن (حالت توهین آمیز یا تحقیر دارد) - have a screw loose دیوانه بودن (مثال دوم) - put/tighten the screws on someone کسی را به کاری مجبور کردن - tighten the screws برای انجام کاری به کسی فشار بیشتری آوردن
screw
فعل
screws; screwed; screwing
(فعل) چیزی را با پیچ محکم کردن (مثال اول) – چیزی را با پیچ دادن محکم کردن یا به چیزی وصل کردن (مثال دوم) – با کسی رابطه جنسی داشتن – مچاله کردن (مثال سوم) – فریب دادن کسی برای پرداخت بیشتر (مثال آخر)
The carpet were screwed to the floor.
آن فرش به کف اتاق پیچ شده بود.
He screwed the cap back on the jar.
او دوباره درپوش شیشه مربا را بست.
I screwed up the letter and threw it into the fire.
او نامه را مچاله کرد و درون آتش انداخت.
We've been screwed.
سر ما کلاه رفت.
(فعل - ادامه بررسی معنی واژه) screw it/you/them! گور بابای اون/تو/آنها! - screw up your courage به خود شجاعت دادن - screw around الف: روابط جنسی متعدد داشتن یا رابطه جنسی با غیر از همسر خود داشتن ب: هدر دادن وقت (مثال اول) - screw something out of someone چیزی را به زور از کسی گرفتن - screw up الف: خراب کاری کردن (مثال دوم) ب: ناراحت کردن (مثال سوم) ج: جمع کردن ماهیچه های صورت (مثال چهارم)
Quit screwing around and get back to work.
هدر دادن وقت را متوقف کن و برگرد سر کار.
Just don't screw up this time.
فقط این دفعه را خراب کاری نکن.
His father's death really screwed him up.
مرگ پدرش واقعاً او را ناراحت کرد.
He screwed up his eyes against the bright light.
او با دیدن آن نور شدید، گوشه پلک هایش را جمع کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: