برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با satisfy
ترجمه و جمله با satisfy
(فعل) خشنود کردن، راضی کردن، خشنود بودن، راضی بودن – تامین کردن چیزی یا انجام دادن کاری یا داشتن چیزی که برای کسی یا چیزی نیاز است (مثال دوم و چهارم) – متقاعد کردن، قانع کردن
I have never been satisfied with my job.
من هرگز از کارم راضی نبوده ام.
Social services is trying to satisfy the needs of so many different groups.
خدمات اجتماعی در تلاش است تا نیازهای تعداد خیلی زیادی از گروه های متفاوت را تامین کند.
She satisfied all conditions for approval of the loan.
او همه شرایط لازم برای مورد قبول قرار گرفتن وام را دارد.
Her explanation satisfied the court.
توضیح او، دادگاه را قانع کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: