عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با routine

routine

اسم

US تلفظ صوتی/ruˈtiːn/

routines

(اسم) روال همیشگی، کار همیشگی، کار روتین – روزمرگی (مثال سوم) – مجموعه از کارها که برای سرگرم کردن بقیه انجام می شود (دو مثال آخر) – مجموعه ای از دستور العمل هایی که به یک برنامه کامپیوتری امکان اجرا می دهد

a part of my daily routine

بخشی از کار همیشگی من در روز

Try to get into a routine.

سعی کن یک روال همیشگی ایجاد کنی.

She needed a break from routine.

او باید از روزمرگی خلاص می شد.

a comedy/skating routine

یک برنامه (یک اجرای) کمدی/اسکی

a dance routine

یک اجرای رقص (یک برنامه رقص برای سرگرم کردن بقیه)

routine

صفت

(صفت) همیشگی، معمول – کسل کننده، روزمره

a routine decision

یک تصمیم همیشگی

a routine operation

یک عمل جراحی معمولی

a routine job

یک کار روزمره

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها