برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با ring
ترجمه و جمله با ring
(اسم) حلقه یا هر چیز دایره ای شکل – گروهی از افراد که با هم کار می کنند (مثال آخر)
یک حلقه ازدواج از جنس طلا
a ring of people
یک حلقه از مردم (مردمی که دایره وار کنار هم قرار گرفته اند)
a ring of dirt
یک حلقه کثافتی (یک لکه کثیف دایره ای شکل)
a boxing ring
رینگ بوکس
a spy ring
یک حلقه جاسوسی
ring
فعل
rings; ringed; ringing
(فعل) زنگ خوردن – احاطه کردن چیزی، محاصره کردن (مثال دوم) – پر کردن یک فضا یا منطقه از صدا، طنین انداز شدن، پیچید، صوت زدن در گوش (سه مثال آخر)
The telephone rang.
تلفن زنگ خورد.
Police ringed the building.
پلیس ساختمان را محاصره کرد.
Gunshots rang in the air.
صدای تیراندازی در هوا پیچید.
The whole room rang with their laughter.
تمام اتاق از خنده آن ها پر شد.
The explosion made our ears ring.
انفجار باعث شد گوش های ما زنگ صوت بکشد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ring in الف: جشن گرفتن آغاز چیزی مانند سال نو ب: به محل کار زنگ زدن - ring off the hook مدام زنگ زدن (مثال اول) - ring out بلند و واضح بودن صدا (مثال دوم) - ring up الف: از یک ماشین برای محاسبه قیمت یک جنس استفاده کردن (مثال آخر) ب: به چیزی دست یافتن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: