برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با rid
ترجمه و جمله با rid
(فعل) be rid of از دست کسی یا چیزی خلاص شدن - get rid of از دست کسی یا چیزی خلاص شدن، دور انداختن، کسی را دک کردن (مثال دوم) - rid (someone or something) of (someone or something) باعث رهایی یافتن از چیزی یا کسی شدن (مثال سوم)
He was a bully, and we’re well rid of him.
او یک زورگو بود و خیلی خوب شد که از دست او خلاص شدیم.
It’s time we got rid of all these old toys.
وقت آن است که این اسباب بازی های قدیمی را دور بیاندازیم.
She went to the beach to relax and rid herself of all her worries.
او به ساحل رفت تا ریلکس کند و نگرانی هایش را از خود دور کند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: