برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با reverse
ترجمه و جمله با reverse
(فعل) به مخالف یا عکس چیزی تغییر دادن یا تغییر کردن، برگرداندن (دو مثال اول) – وسیله ای را دنده عقب راندن (در آمریکایی back up – مثال سوم) – برعکس کردن، سر و ته کردن (مثال چهارم)
to reverse a process
روندی را بر عکس کردن
They will not reverse the decision.
آنها تصمیم را تغییر نخواهند داد.
She reversed the car into the parking space.
او خودرو را دنده عقب به داخل جای پارک برد.
Reverse that paper so that I can see the back.
آن کاغذ را برگردانید تا من بتوانم پشتش را ببینم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) reverse yourself نظر خود را تغییر دادن - reverse the charges اینکه هزینه یک تماس تلفنی را بر عهده کسی که با او تماس گرفته می شود بگذارید ( در آمریکایی call collect)
reverse
اسم
reverses
(اسم) the reverse الف: برعکس چیزی که به آن اشاره شد (مثال اول) ب: پشت چیزی - in reverse طریق یا ترتیب برعکس (مثال دوم و سوم) - go into reverse/put something into reverse روند یا اتفاقی را برعکس کردن (مثال چهارم) – دنده معکوس یک وسیله نقلیه – شکست (مثال آخر) - on the reverse طرف عکس چیزی که نسبت به آن طرف ارزش یا اهمیت کمی دارد
I didn’t mean to insult him – quite the reverse.
من قصد توهین به او را نداشتم. کاملا برعکس. (من قصد ستایش او را داشتم)
The secret number is my phone number in reverse.
آن شماره محرمانه، ترتیبِ برعکسِ شماره همراه من است.
It's the same process in reverse.
این همان روند است ولی کاملا برعکس.
The decrease in profit has been put into reverse.
روند کاهشی درآمد، معکوس شده است. (دارد بهتر می شود)
a serious reverse for the president
شکست جدی برای رئیس جمهور
reverse
صفت
(صفت) reverse order/situation/process etc ترتیب/موقعیت/روند و ... برعکس - the reverse side پشت چیزی
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: