عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با relative

relative

صفت

US تلفظ صوتی/ˈrɛlətɪv/

(صفت) در مقایسه با کسی یا چیزی (نسبی، نسبت به هم – دو مثال اول) – تطبیقی، مقایسه ای، در مقایسه با چیز دیگر (سه مثال آخر)

the relative value of two cars

ارزش نسبی دو خودرو

The relative merits of both approaches have to be considered.

شایستگی های نسبی هر دو رویکرد باید در نظر گرفته شود. (مزایایی که نسبت به هم دارند)

We won the game with relative ease.

ما بازی را نسبت به قبل، آسان بردیم.

You may think you’re poor, but it’s all relative.

تو شاید فکر کنی که فقیر هستی ولی نسبت به خیلی از مردم فقیر نیستی.

The firm is a relative newcomer to the world of fashion.

این شرکت نسبت به بقیه شرکت ها در در دنیای مد تازه وارد است.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) relative to الف: در مقایسه با، نسبت به الف: درباره، مربوط به

the position of the sun relative to the earth

موقعیت خورشید نسبت به زمین

facts relative to this issue

حقایق مربوط به این موضوع

relative

اسم

relatives

(اسم) خویشاوند، هم خانواده

All her relatives came to the wedding.

تمام خویشاوندان او به عروسی آمدند.

The donkey is a relative of the horse.

خر یک هم خانواده اسب است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها