برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با regular
ترجمه و جمله با regular
(صفت) مکرر، مرتب، منظم (بارها و بارها و در یک الگوی مشخصی رخ می دهد با یک مقدار مساوی وقفه در زمان یا مکان – دو مثال اول) – معمولی، نرمال، همیشگی
a regular heartbeat
ضربان قلب منظم
The town holds regular meetings.
این شهر جلسات منظمی را برگزار می کند. (با فاصله زمانی مساوی)
He has returned to his regular duties.
او به وظایف معمولی خود برگشته است.
It's important to follow the regular procedure.
مهم است که روش همیشگی را دنبال کنید.
a regular guy
یک آدم معمولی
a regular customer
یک مشتری همیشگی
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) اندازه استاندارد یا میانگین – (در خصوص نیروهای نظامی) حرفه ای یا کادری و همیشگی (نه نیروهایی که هنگام جنگ به صورت داوطلبانه یا اجباری به خدمت گرفته می شوند – مثال دوم) – (در گرامر) دارای قائده معمولی (مثال آخر)
a regular house
یک خانه با اندازه معمولی
regular soldiers
سربازان حرفه ای
The past participle of regular verbs ends in –ed.
صفت فاعلی افعال معمولی به ed ختم می شود.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) مساوی در همه اضلاع یا طرف ها
a regular hexagon
یک شش ضلعی متساوی الاضلاع (hexagon -- / ˈheksəɡɑːn /)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: