koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با reach

reach

فعل

US /ˈriːtʃ/

reaches; reached; reaching

(فعل) رسیدن، دست یافتن – ارتباط برقرار کردن با کسی که در یک جای دیگر است (مثال آخر)

We reached Boston after driving for three days.

ما بعد از سه روز رانندگی به بوستون رسیدیم.

wind speeds reaching up to 180 mph

سرعت باد به بالای 180 مایل بر ساعت می رسد

He couldn't reach the banana. He was too short.

او نتوانست به موز برسد. او خیلی قد کوتاه بود.

It took the jury six days to reach a verdict.

شش روز طول کشید تا دادگاه به یک حکم برسد. (دست یابد)

The ladder won’t quite reach the roof.

این نردبان اصلا به سقف نمی رسید.

You can reach me by phone.

شما می توانید با تلفن با من ارتباط بگیرید.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) درک کردن یا فهمیدن یا پذیرفتن - reach for الف: حرکت دادن دست برای لمس کردن یا گرفتن چیزی (مثال دوم) ب: تلاش کردن برای موفق شدن در کاری (مثال سوم) - reach out الف: برای انجام دادن کاری برای دیگران تلاش کردن ب: پیشنهاد کمک یا حمایت کردن ج: جلب توجه و حمایت کردن (مثال آخر)

I can't seem to reach Ed anymore.

به نظر می رسد دیگر نمی توانم اد را درک کنم.

She reached into her purse for a lipstick.

او داخل کیفش دست کرد تا یک رژلب بردارد.

You have to reach for success.

تو باید برای موفقیت تلاش کنی.

The Democrats have to reach out to these people to win this election.

دموکرات ها برای پیروزی در این انتخابات باید توجه این افراد را جلب کنند.

reach

اسم

reaches

(اسم) دسترس (فاصله ای که شما می توانید خود را برای رسیدن به آن کش بیاورید) - دسترس

Keep chemicals out of the reach of children.

مواد شیمیایی را از دسترس دیگران خارج کنید.

The gun was within/in her reach.

تفنگ در دسترس او بود. (نزدیکش بود)

Victory is within our reach.

پیروزی در دستان ما است. (مقدور است)

well beyond the reach of the authorities

بسیار دورتر از دسترس مقامات

Their goal is out of reach.

هدف آن ها دور از دسترس است.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) reaches الف: بخش هایی از یک منطقه که از مرکز آن دور است ب: بخشی از یک رودخانه یا جوی به این صورت که upper reaches یعنی نزدیک ترین نقاط به سرچشمه، lower reaches یعنی نزدیک ترین نقاط به انتهای یک جوی یا رودخانه که مثلا وارد دریا می شود و middle reaches یعنی نقاط میانی رود

the outer/further reaches of the jungle

نقاط دوردست جنگل

the northern reaches of the country

شمالی ترین نقاط کشور

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها