برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با rail
ترجمه و جمله با rail
(اسم) سیستم حمل و نقل ریلی، راه آهن (railroad – مثال اول) – هر یک از دو خط فلزی که قطار از روی آن حرکت می کند – میله فلزی یا چوبی یا پلاستیکی که روی دیوار یا جایی برای حمایت یا آویزان کردن چیزی نصب می شود (مثال دوم و سوم) - go off the rails از حالت عادی یا معمول خارج شدن، مشکل به وجود آمدن (مثال آخر) - get back on the rails بعد از یک دوره رکود یا مشکل، دوباره به موفقیت رسیدن
Passengers want a better rail service
مسافرین، خدمات ریلی بهتری می خواهند.
He leaned over the rail of the ship.
او روی نرده های حفاظی عرشه کشتی خم شد.
a curtain rail
میله پرده
He went completely off the rails after his sister died.
او از وقتی که خواهرش مرد کاملا از حالت عادی خارج شد.
rail
فعل
rails; railed; railing
(فعل) دور چیزی نرده کشیدن – انتقاد کردن، شکایت کردن (مثال اول)
She railed against the injustices of the system.
او از بی عدالتی های سیستم شکایت کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: