برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با race
ترجمه و جمله با race
(اسم) مسابقه سرعت (مثال اول) - the races همچنین به معنی مسابقات اسب سواری – رقابت یا مسابقه بین افراد یا تیم ها برای اول بودن در کاری (مثال دوم) – موقعیتی که در آن، فرد باید کاری را به سرعت انجام دهد چون زمان ندارد (مثال آخر)
یک مسابقه دوچرخه سواری/قایقرانی/ماشین
The governor of Washington plans to enter the presidential race.
فرماندار واشنگتن قصد دارد وارد رقابت ریاست جمهوری شود.
It was a race against time (= a race against the clock) for the pilot to land the plane before it ran out of fuel.
برای خلبان این یک مسابقه با زمان بود که هواپیما را قبل از اینکه سوخت تمام کند، به زمین بنشاند.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) نژاد
race
فعل
races; raced; racing
(فعل) مسابقه دادن – رفتن یا جابجا شدن یا عمل کردن با سرعت زیاد (مثال دوم) – در جا کار کردن موتور ماشین (مثال سوم) – به سرعت کار کردن به این دلیل که زمان محدود است (مثال آخر)
He’s been racing for over four years.
او بیش از چهار سال است که مسابقه می دهد.
Last summer seemed to race by.
تابستان قبلی گویی به سرعت گذشت.
موتور کامیون داشت گرم در جا کار می کرد. (گرم میشد)
The astronauts are racing against time to repair the spaceship.
فضانوردان برای تعمیر سفینه فضایی با زمان مسابقه می دهند. (وقت محدودی برای تعمیر دارند)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: