برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با punch
ترجمه و جمله با punch
(اسم) ضربه مشت (مثال اول) – انرژی، جذبه (مثال دوم) – نوعی مشروب – پانچ (دستگاهی که درون کاغذ یا چیزی سوراخ ایجاد می کند – مثال سوم) – سوراخ ایجاد شده با دستگاه پانچ - a one-two punch دو اتفاق بد که در زمانی نزدیک به هم رخ میدهند - pull punches با ملاحظه و ملایم اعتراض یا انتقاد کردن (مثال آخر)
She gave him a punch in the mouth.
او با مشت به دهن آن پسر زد.
The film lacks punch.
این فیلم جذبه ندارد.
a paper punch
پانچ کاغذ
The report pulls no punches in blaming the government for this crisis.
این گزارش دولت را بابت این بحران به شدت مورد انتقاد قرار می دهد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) beat somebody/something to the punch پیشی گرفتن، قبل از کسی کاری را انجام دادن - as pleased as punch خیلی خوشحال - pack a (hard/hefty/strong etc) punch تاثیر شدیدی داشتن
punch
فعل
punches; punched; punching
(فعل) با مشت به کسی ضربه زدن (مثال اول) – کلید یا دکمه ای را روی تلفن یا یک ماشین فشار دادن – درون چیزی سوراخ ایجاد کردن (مثال دوم) - punch someone's lights out پشت سر هم و با قدرت به کسی مشت زدن - punch above your weight (در مورد یک شرکت و غیره) بازده بیش از انتظار به دست آوردن - punch in الف: کارت یا کاغذ را هنگام شروع ساعت کاری یا حضور خود در محل کار درون دستگاه ساعت زنی در یک اداره یا کارگاه قرار دادن (دستگاهی به اسم time-clock که در برخی ادارات وجود دارد – مثال سوم) ب: سر کار حاضر شدن ج: وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از تایپ کردن - punch out الف: ساعت خروج را از اداره یا محل کار در دستگاه ثبت کردن ب: مرخص شدن یا از محل کار رفتن (مثال آخر)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: