برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با pitch
ترجمه و جمله با pitch
(اسم) درجه یا حد یا گام صدا یا یک نت موسیقی (دو مثال اول) – یک سخنرانی یا بحث انگیزشی برای فروش چیزی یا انجام کاری (مثال سوم) – عمل پرتاب کردن توپ در بیس بال به سمت کسی که قرار است آن را با چوب بزند (مثال آخر)
صدای او گام بلندی دارد.
You is a little off pitch on some notes.
تو در برخی از نت ها کمی از گام خارج هستی. (بلندتر یا پایین تر از نت می خوانی)
a sales pitch
یک چرب زبانی برای فروش
His first pitch was high and wide.
اولین پرتاب او بلند و پرت بود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) میزان شیب یک سقف یا هر سطح دیگر (مثال اول) – قیر (همچنین tar – مثال دوم) – زمین بازی (در بریتیش – مثال آخر)
pitch
فعل
pitches; pitched; pitching
(فعل) پرتاب کردن (مثال اول) – پرتاب کردن توپ توسط بازیکن بیسبال به سمت کسی که قرار است آن را با چوب بزند – افتادن یا جابجا شدن به سمتی خاص (مثال دوم) – برپا کردن چادر یا خیمه
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: