برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با picture
ترجمه و جمله با picture
(اسم) تصویر، عکس، تصور (سه مثال اول) - the picture وضعیت کلی – یک فیلم (مثال آخر)
Draw a picture of your car.
یک تصویر از ماشینت بکش.
a mental picture
یک تصویر ذهنی
a bleak picture of the future
تصویری تیره و تار از آینده (picture در این مثال معنی اصطلاحی دارد)
The overall economic picture is improving.
وضعیت کلی اقتصاد در حال رشد است.
The movie won the Best Picture award.
این فیلم جایزه بهترین فیلم را گرفت.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in pictures در صنعت فیلم (مثال اول) – be the picture of health/innocence/despair etc خیلی سالم و غیره به نظر رسیدن (مثال دوم) – put/keep someone in the picture به کسی اطلاعاتی را که برای درک چیزی لازم است را دادن (مثال سوم) - paint/draw a picture of توصیف کردن چیزی یا کسی (مثال آخر)
picture
فعل
pictures; pictured; picturing
(فعل) تصور کردن چیزی یا فکر کردن درباره چیزی (دو مثال اول) – کسی را در یک نقاشی یا عکس و غیره نشان دادن – توصیف کردن (معمولا به صورت be pictured as something – مثال آخر)
I can picture the house I grew up in.
من می توانم خانه ای را که در آن بزرگ شدم را تصور کنم.
Can you picture him as a police man?
آیا می توانی او را به عنوان یک پلیس تصور کنی؟
She is pictured here with her sister.
او در اینجا کنار خواهرش نشان دادن شده است.
She’s been pictured as a poor woman.
او به عنوان یک زن فقیر توصیف شدن است.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: