برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با past
ترجمه و جمله با past
(صفت) گذشته، قبلی
her past experience
تجربه قبلی او
the events of the past year
رویدادهای سال گذشته
in times past
در زمان های گذشته
The time is past for apologies.
وقت عذرخواهی گذشته است.
past
حرف اضافه
(حرف اضافه) بعد از، پس از – فراتر یا بالاتر از یک حالت یا نقطه خاص (سه مثال آخر)
نیم ساعت بس از دو
There are parking spaces over there, just past the garage.
جاهای پارک آنجا، درست بعد از آن گاراژ قرار دارند.
She's long past retirement age.
او از سن بازنشستگی خیلی وقت است که گذشته است.
It’s already past noon.
ساعت از ظهر گذشته است.
The milk is past its expiration date.
این شیر از تارخ انقضایش گذشته است.
past
اسم
pasts
(اسم) گذشته
Writing was the most common medium in the past.
نویسندگی رایج ترین رسانه در گذشته بود.
He has a mysterious past.
او گذشته مرموزی دارد.
past
قید
(قید) از یک طرف به طرف دیگر (تا از یک طرف چیزی به آن طرف برود)
A deer ran past.
یک آهو از آنجا دوید.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: