عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با object

object

اسم

US تلفظ صوتی/ˈɑːbʤɪkt/

objects

(اسم) چیزی که قابل دیدن یا لمس کردن است و معمولا موجود زنده نیست (شی) – هدف یا مقصود چیزی – موضوع یا مورد یک بحث یا مطالعه یا توجه، کسی یا چیزی که مورد مطالعه قرار می گیرد یا درباره آن بحث می شود و غیره

Distant objects look blurry to me.

اشیای دور (در فاصله دور قرار دارند) برای من تار به نظر می رسند.

My object was to explain the decision simply.

هدف من توضیح دادن این تصمیم به صورت ساده است.

sports cars and other objects of desire

ماشین های مسابقات و دیگر موارد مطلوب

The object of study in her research is the human brain.

موضوع مطالعاتی در تحقیق او، مغز آدمی است.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) money/expense is no object پول/گران بودن مهم نیست - object lesson یک نمونه عملی - no object برای گفتن اینکه چیزی مهم یا نگران کننده نیست

Money’s no object; I want the best.

پول مسئله نیست، من بهترین را می خواهم.

It was an object lesson in how not to make a speech.

این یک نمونه عملی بود که چطور سخنرانی کنید.

Give me the best car you have—money is no object.

بهترین خودرویی که داری را به من بده – پولش مهم نیست.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) مفعول (در دستور زبان)

In the sentence She took her hat, hat is the object.

در جمله (او کلاهش را برداشت)، کلاه مفعول است.

object

فعل

US تلفظ صوتی/əbˈʤɛkt/

objects; objected; objecting

(فعل) اعتراض داشتن یا مخالف بودن – گفتن نظر مخالف

She objected that the price was too high.

او اعتراض داشت که این قیمت خیلی زیاد است.

He objected that the police had arrested him without sufficient evidence.

وی گفت که پلیس او را بدون مدرک کافی دستگیر کرده است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها