معنی فارسی و جمله با no

There’s no butter left.

هیچ کره ای باقی نمانده است.

No hunting

شکار ممنوع

This is no simple matter.

این یک موضوع ساده نیست.

Are you hurt? No, I'm OK.

آیا آسیب دیدی؟ نه، من خوبم.

The noes have it.

آرای منفی برنده شدند. (noes جمع است)

Just say yes or no.

فقط بگو بله یا خیر.

It’s no colder today than it was yesterday.

هوا امروز نسبت به دیروز سرد تر نیستم.

It's big, no, it's huge.

این بزرگ است، نه، خیلی بزرگ است.

No, don't touch those papers.

نه، به آن مدارک دست نزن.