معنی فارسی و جمله با net

a fishing net

تور ماهیگیری

net curtains

پرده های تور (پرده به عنوان چیزی که برای ساختن یک تور استفاده می شود)

to hit the ball over the net

او توپ را از روی تور رد کرد

a basketball net

تور بسکتبال

I found a useful website about geometry on the Net.

من یک وب سایت مفید درباره هندسه در اینترنت پیدا کردم.

Companies are casting their nets wide in search of young, talented employees.

شرکت ها برای جستجوی کارمندان جوان و با استعداد حوزه وسیع تری را پوشش می دهند.

No one knows how many have slipped through the net.

هیچ کس نمی دانم چند نفر از قلم افتادند.

In the class of 40 children five of them slipped through the net and couldn’t pass exams.

در این کلاس 40 نفری، پنج نفر از دانش آموزان از قلم افتادند و نتوانستند امتحانات را قبول شوند.