برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با motion
ترجمه و جمله با motion
(اسم) حرکت (در همه معانی عام خود – دو مثال اول) – پیشنهادی که در یک جلسه روی آن تصمیم گیری میشود یا به رای گذاشته می شود (مثال سوم و چهارم) – یک لایحه که به دادگاه ارائه میشود (مثال آخر)
a violent motion
یک حرکت خشونت آمیز
the rhythmic motions of the waves
حرکات موزون امواج
I urge you to support this motion.
من از شما می خواهم از این طرح حمایت کنید.
The motion was accepted/passed/defeated/rejected.
آن پیشنهاد پذیرفته شد/قبول شد/رای نیاورد/رد شد.
The judge denied a motion to delay the hearing.
قاضی لایحه به تعویق انداختن جلسه استماع را رد کرد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) go through the motions کاری را بدون تلاش خاصی انجام دادن (مثال اول) - in motion الف: در حال حرکت ب: در مورد طرح یا برنامه ای که شروع شده و در حال انجام است (مثال دوم)
I've done this job for so long that I just go through the motions every day.
من سالها است که این کار را انجام میدهم به طوری که یک کار هر روزه و بدون سختی است.
They will be taking steps to set/put the divorce proceedings in motion.
آن ها گام هایی برای شروع فرایند طلاق بر خواهند داشت.
motion
فعل
motions; motioned; motioning
(فعل) سر و دست و غیره را به جهت ارسال پیام یا علامتی به کسی حرکت دادن
motioned that he was ready
به ما شاره کرد که آماده است
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: