عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با match

match

اسم

US تلفظ صوتی/ˈmætʃ/

matches

(اسم) مسابقه ورزشی (مثال اول) – همتا (کسی یا چیزی که در یک سطح یا کیفیت با دیگری باشد – مثال دوم) – لنگه هم یا هم کُف هم یا جور هم (مثال سوم تا پنجم) – کبریت (مثال آخر)

a tennis match

یک مسابقه تنیس

Carlos was no match for the champion.

کارلوس هم سطح آن قهرمان نبود.

She was more than a match for her opponent.

او قوی تر از رقیبش بود.

They’re a perfect match.

آن ها لنگه بسیار مناسب هم هستند.

That shirt’s a perfect match for your blue skirt.

آن پیراهن با دامن آبی شما خیلی جور است.

to put a match to something

کبریت زدن به چیزی

match

فعل

matches; matched; matching

(فعل) مناسب بودن برای کسی یا چیزی (مثال اول) – مشابه یا برابر یا همانند بودن یا جفت بودن

Teaching materials should match individual studentsneeds.

موارد آموزشی باید برای نیازهای هر یک از دانش آموزان مناسب باشد.

The dark clouds matched her mood.

ابرهای سیاه با حال او هماهنگ بود. (احوال او هم تیره و تار بود)

Her story doesn't match the facts.

داستان او با واقعیات هماهنگ نیست.

Your socks don't match.

جوراب های شما با هم جفت نیستند. (لنگه به لنگه هستند)

Their actions do not match their words.

اقدامات آن ها با حرف های آن ها یکی نیست.

It would be difficult to match the service this airline gives its customers.

سخت است که با خدماتی که این ایرلاین به مشتریانش می دهد برابر باشیم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) مسابقه دادن

Federer was matched against Nadal in the final.

فدرر با نادال در فینال مسابقه داد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها