عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با map

map

اسم

US تلفظ صوتی/ˈmæp/

maps

(اسم) نقشه - all over the map متلاطم و پر از بالا و پایین و نوسان (مثال سوم) - put something on the map جایی را معروف کردن (مثال آخر)

a map of Tehran

یک نقشه تهران

an electron density map

یک نقشه تراکم الکترون

Prices have been all over the map.

قیمت ها پر از نوسان بوده است.

The company has put our city on the map.

این شرکت، شهر ما را معروف کرده است.

map

فعل

maps; mapped; mapping

(فعل) نقشه چیزی را کشیدن (مثال اول) – کشف کردن یا ارائه اطلاعات درباره چیزی (مثال دوم) - map onto پیدا کردن یا نشان دادن ارتباط بین دو چیز یا دو گروه (مثال سوم) - map (something) out یا map out (something) برنامه ریزی کردن جزئیات چیزی (مثال آخر)

He spent the five years mapping the town.

او 5 سال را صرف کشیدن نقشه شهر کرد.

scientific discoveries which help to map our distant past

کشفیات علمی که به ارائه اطلاعات درباره گذشته دور ما کمک می کند

to map the structure of a foreign language onto their own

پیدا کردن ارتباط بین یک زبان خارجی با زبان مادری

He has his future all mapped out.

او تمام آینده اش را برنامه ریزی کرده است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها